تقریبا همه گهگاهی احساس افسردگی میکنند. نمره بد گرفتن، از دست دادن شغل، مشاجره کردن و حتی یک روز بارانی میتواند احساس غم ایجاد کند. گاهی اصلا هیچ علتی هم ندارد. تنها احساس افسردگی و غم میکنید. سپس شرایط تغییر میکند، و این احساس غم و اندوه برطرف می شود.
بیشتر بخوانید: نگرانیها موقتی هستند، مانند ابرهای آسمان
افسردگی بالینی متفاوت است. این یک اختلال پزشکی (بیماری) است، و تنها به خواست شما برطرف نخواهد شد. مردد بودن به مدت حداقل دو هفته متوالی، و اختلالات قابل توجه در توانایی فرد برای کار کردن، بازی کردن، یا عشق ورزیدن ایجاد میکند.
افسردگی میتواند علائم بسیار متفاوتی داشته باشد
امروزه در علم روانشناسی مشخص شده است که افسردگی در افراد مختلف ممکن است با علائم متفاوتی همراه باشد. عواملی مثل سن و جنسیت می توانند مستقیماً بر روی علائم افسردگی تأثیر بگذارند. اما با این حال یک سری از این علائم به عنوان علائم شایع افسردگی شناخته شدهاند:
- کم حوصلگی
- بی علاقگی نسبت به چیزهایی که معمولا از آن لذت میبردید
- تغییر در اشتها
- احساس بیارزشی کردن یا احساس گناه شدید
- خوابیدن خیلی زیاد یا خیلی کم
- تمرکز فکری بسیار پائین
- بی قراری یا کندی
- از دست دادن انرژی
- اضطراب و استرس یا بطور مکرر به خودکشی فکر کردن
اگر شما پنج تا از این علائم را داشته باشید، با توجه به دستورالعملهای روانی، شما برای تشخیص افسردگی واجد شرایط هستید. و این فقط علائم رفتاری نیست. بلکه افسردگی تظاهرات فیزیکی در داخل مغز دارد. نخست آنکه، تغییرات را میتوان با چشم غیر مسلح و اشعه ایکس دید. لوب پیشانی مغز کوچک میشود و هیپوکمپ حجیم میشود.
در مقیاسهای کوچکتر، افسردگی با چند نشانه همراه است
انتقال غیرطبیعی و یا کاهش انتقال دهندههای عصبی خاص در مغز به ویژه سروتونین، نوراپی نفرین، و دوپامین. کند شدن ریتم شبانه روزی، تغییر خاص در حرکات تند چشم در خواب و مرحله خواب عمیق در چرخهی خوابتان. ایجاد اختلالات هورمونی مانند بالا بودن هورمون کورتیزول غدد فوق کلیوی و بی نظمی در هورمونهای تیروئید.
اما دانشمندان علوم اعصاب هنوز تصویر کاملِ عوامل ایجاد افسردگی را نمیشناسند. به نظر میرسد رابطه پیچیدهای با ژنها و محیط دارد. اما ابزاری برای تشخیص نداریم که بتواند دقیقا آن را پیش بینیکند یا اینکه زمان آشکار شدنش را به ما بگوید. و به دلیل اینکه علائم افسردگی نامحسوس هستند، شناخت فردی که به ظاهر خوب اما در واقع با افسردگی در کشمکش است دشوار است. براساس اعلام سازمان ملی بهداشت روانی، این افراد بهطور متوسط ۱۰ سال طول میکشد تا تقاضای کمک کنند.
درمانهای موثری وجود دارد
داروها و مکملهای درمانی باعث افزایش مواد شیمیایی در مغز میشوند. در موارد بسیار شدید، درمان با الکتروشوک انجام میشود که مانند تشنج کنترل شده در مغز بیمار عمل میکند، و بسیار موثر است. درمانهای مطمئن دیگری، مانند تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال (بخش کوچکی از مغز) نیز مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
اگر شما کسی را میشناسید که با افسردگی دست و پنجه نرم میکند، به آرامی او را تشویق کنید تا به دنبال برخی از این گزینهها برود. حتی میتوانید به او پیشنهاد یک فعالیت معینی را بکنید، مانند اینکه به دنبال یک روانشناس در آن منطقه برود، یا لیستی از پرسشهایی را تهیه کند تا ازیک پزشک بپرسد. برای فردی با افسردگی، برداشتن اولین گام به نظر غیرممکن میآید. اگر او احساس گناه یا شرم میکند، اشاره بر این دارد که افسردگی در مرحلهای است که باید درمان شود، مانند کسی که آسم و یا دیابت دارد. این یک ضعف شخصیتی یا ویژگی شخصیتی نیست، و نباید از خودشان این انتظار را داشته باشند که خودشان بتوانند از آن خلاص شوند. مثل اینکه کسی از خودش انتظار داشته باشد تا بازوی شکستهاش را خودش درمان کند.
اگر خودتان تجربهای از بیماری افسردگی ندارید، از مقایسه آن با زمانی که احساس افسردگی میکنید اجتناب کنید. مقایسه آنچه که آنها تجربه میکنند، با احساس موقتی و طبیعی غم و اندوه میتواند در انها احساس گناه برای دست و پنجه نرم کردن با افسردگی ایجاد کند. حتی تنها حرف زدن درباره افسردگی میتواند آشکارا کمک کند. برای مثال: تحقیقات نشان میدهد پرسش از شخصی که افکار مربوط به خودکشی دارد واقعا خطر اقدام به خودکشی را در او کاهش میدهد.
گفتگوی آزاد درباره بیماریهای روانی کمک به فرسایش و کم رنگ شدن حس ننگ بیمار کرده و آنرا برای افرادی که نیاز به کمک دارند آسانتر میکند. هرچه تعداد بیشتری از بیماران به دنبال درمان بروند، دانشمندان بیشتر در مورد افسردگی فرا میگیرند و درمانهای موثرتری ایجاد خواهد شد.