...
شنبه 7 مهر 1403
کتاب و کتابخوانی

10 کتابی که هر دانشجوی علوم سیاسی باید بخواند

10 کتابی که هر دانشجوی علوم سیاسی باید بخواند

هر ساله، ده‌ها کتاب در زمینه سیاست منتشر می‌شود، اما فقط تعداد کمی از آن‌ها در گذر زمان مقاومت می‌کنند. این لیست شامل 10 کتابی است که هر دانشجوی علوم سیاسی باید بخواند و از سال 375 قبل از میلاد تا 2012 میلادی را پوشش می‌دهد و شامل مقالات سیاسی، تأملات اخلاقی و تحلیل‌های اقتصادی کشورها است.

اگر قصد دارید در دانشگاه رشته سیاست (علوم سیاسی) را مطالعه کنید، بهتر است زودتر مطالعه این کتاب‌ها را شروع کنید! برای اینکه بتوانید علاقه‌تان به سیاست را نشان دهید و یک درخواست موفق داشته باشید، باید بتوانید در بیانیه شخصی‌تان درباره این عناوین صحبت کنید. به علاوه، این کتاب‌ها احتمالاً در دوره‌های کارشناسی مرتبط با سیاست مورد نیاز خواهند بود. این مطالعه‌های ضروری بخشی از برنامه درسی جامع در دانشگاه‌های دنیا را نیز تشکیل می‌دهند و فهم شما را قبل از ورود به کلاس‌های دانشگاه غنی می‌کنند.

بیشتر بخوانید: بهترین کتاب‌های اقتصاد و تجارت و کسب و کار که هر دانش آموزی باید بخواند

1. افلاطون، جمهور (حدود 375 قبل از میلاد)

Plato, The Republic – افلاطون، فیلسوف آتنی، یکی از نخستین متفکران غربی بود که فلسفه و سیاست را به هم پیوند داد. کتاب «جمهور» به بررسی معنی و ماهیت عدالت می‌پردازد و استدلال می‌کند که یک جامعه «عادلانه» به داشتن رابطه خوب بین سه گروه مختلف: «تولیدکنندگان» (صنعتگران، کشاورزان)، «یاران» (سربازان) و «نگهبانان» (حاکمان، سیاستمداران) وابسته است. او به سوال «چرا انسان‌ها عادلانه رفتار می‌کنند؟» پاسخ می‌دهد و باور داشت که برای عادل بودن، انسان‌ها باید نیکو نیز باشند.


2. نیکولو ماکیاولی، شهریار (1532)

Niccolo Machiavelli, The Prince – ماکیاولی، سیاستمدار ایتالیایی ساکن فلورانس بود. «شهریار» نقطه عطف مهمی در اندیشه سیاسی غربی است، زیرا بر اساس تجربیات واقعی گذشته، نه اصول اخلاقی و سیاسی انتزاعی نوشته شده است.

ماکیاولی سعی داشت طبیعت انسان و ساختارهای قدرت را همان‌گونه که هستند نشان دهد و به نتایج واقعی اقدامات گذشته انسان‌ها نگاه کند. او به‌طور جنجالی استدلال می‌کند که قتل و خیانت در صورت دستیابی و حفظ قدرت قابل قبول است. این کتاب که با کلیسای کاتولیک بسیار نامحبوب بود، به لورنزو د مدیچی، حاکم فلورانس، تقدیم شد تا به او در حفظ قدرت کمک کند.


3. توماس هابز، لویاتان (1651)

Thomas Hobbes, Leviathan هابز، فیلسوف و سلطنت‌طلب انگلیسی بود. «لویاتان» در پس‌زمینه جنگ داخلی انگلیس نوشته شد، زمانی که پارلمان قصد داشت چارلز اول را سرنگون کرده و جمهوری برقرار کند. هابز استدلال می‌کند که حالت طبیعی انسان‌ها هرج و مرج است، جایی که ضعیف‌ترین‌ها توسط قوی‌ترین‌ها تحت سلطه قرار می‌گیرند.

او پیشنهاد می‌دهد که یک «قرارداد اجتماعی» بین مردم و حاکم آن‌ها خطر تسلط کامل را از بین ببرد. هابز در مخالفت با حق الهی پادشاهان، که اعتقادی قدیمی بود، استدلال می‌کند که پادشاهان تنها به دلیل رضایت مردم قدرت دارند. او قدرت مطلق پادشاه را انکار نمی‌کند، بلکه می‌گوید که این قدرت توسط مردم تأیید می‌شود.


4. جان لاک، رساله دوم در باب حکومت (1689)

John Locke, Second Treatise of Government – لاک، رساله دوم خود را به عنوان پاسخی مستقیم به وضعیت سیاسی انگلیس در آن زمان نوشت. او قدرت سیاسی را اخلاقاً تعریف می‌کند و استدلال می‌کند که دولت باید و باید قوانین را برای خیر عمومی وضع و اجرا کند.

لاک معتقد است که اگرچه همه مردم در آنچه او «حالت طبیعی» می‌نامد برابرند، اما باید برخی از آزادی‌های طبیعی خود را با ورود به جامعه واگذار کنند تا توسط قوانین عمومی محافظت شوند. اگرچه بسیار متفاوت از هابز، لاک نیز استدلال می‌کند که دولت تنها تا جایی بر مردم قدرت دارد که آن‌ها مایل به پذیرش آن هستند. او بیشتر می‌نویسد که حاکمیت به طور قطعی در دستان مردم است و آن‌ها می‌توانند یک دولت اجرایی را اگر به منافعشان عمل نکند، برکنار کنند.

10 کتابی که هر دانشجوی علوم سیاسی باید بخواند

5. الکسی د توکویل، دموکراسی در آمریکا (1835)

Alexis de Tocqueville, Democracy in America – توکویل، جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز سیاسی فرانسوی بود. او «دموکراسی در آمریکا» را پس از سفر به ایالات متحده نوشت، جایی که سیستم زندان‌های آمریکا را بررسی کرد. این کتاب در دو جلد تقسیم شده و بر ساختارهای دولت آمریکا و نهادهایی که به حفظ آزادی در کشور کمک می‌کردند، تمرکز دارد.

توکویل معتقد بود که برابری بزرگ‌ترین ایده سیاسی و اجتماعی زمان او است و آمریکا را به عنوان تحقق ایده‌آل یک کشور برابر می‌دید. او فردگرایی آمریکایی را تحسین می‌کند، اما از خطرات آن به عنوان اتمیسم نیز هشدار می‌دهد. او استدلال می‌کند که نوعی سلسله مراتب اجتماعی برای رابطه مثمر با دولت ضروری است.


6. کارل مارکس و فردریش انگلس، مانیفست کمونیست (1848)

Karl Marx and Friedrich Engels, The Communist Manifesto – مارکس و انگلس، فیلسوفان سوسیالیست آلمانی بودند و مانیفست کمونیست آن‌ها به معاهده سیاسی برای احزاب سوسیالیست و کمونیست در اروپا تبدیل شد، اما تا انقلاب بولشویکی ۱۹۱۷ به رسمیت شناخته نشد.

در این اثر کوتاه، آن‌ها یک مرور کلی از تاریخ از فئودالیسم تا سرمایه‌داری ارائه می‌دهند. آن‌ها استدلال می‌کنند که سرمایه‌داری باید توسط کارگران در یک «انقلاب جهانی پرولتاریا» سرنگون شود. مارکس و انگلس خواستار ارتقاء کارگران به موقعیت طبقات حاکم و همچنین لغو مالکیت خصوصی بودند.


7. جان استوارت میل، درباره آزادی (1859)

John Stuart Mill, On Liberty – میل، فیلسوف و اقتصاددان بریتانیایی، «درباره آزادی» را نوشت تا اثرات مثبت آزادی بر افراد و جامعه به طور کلی را توجیه کند. میل معتقد بود که آزادی موجب پیشرفت اجتماعی و جلوگیری از رکود می‌شود. «درباره آزادی» همچنین دفاعی از نافرمانی است.

او معتقد بود که جامعه هم‌نواگری را تشویق می‌کند و استقلال فردی برعکس و ترجیح داده می‌شود. او استدلال می‌کند که جامعه وظیفه دارد افراد را به موجودات عقلانی و اخلاقی تبدیل کند. میل همچنین اشاره می‌کند که موفقیت افراد به طور مستقیم با موفقیت دولت مرتبط است.


8. هانا آرنت، سرچشمه‌های توتالیتاریسم (1951)

Hannah Arendt, The Origins of Totalitarianism آرنت، روشنفکر یهودی-آلمانی بود که در زمان ظهور نازی‌ها در سال 1933 به فرانسه و سپس به ایالات متحده گریخت. در این اثر، او سعی دارد سرچشمه‌های توتالیتاریسم را فهم کند نه علل آن را. تحلیل او ادعا می‌کند که جوامع پس از جنگ جهانی اول پر از کینه بودند و بنابراین به راحتی توسط دماگوگ‌ها دستکاری می‌شدند.

آرنت معتقد بود که سیاست حزبی و حکومت پارلمانی با بحران مشروعیت مواجه هستند و جذابیت توتالیتاریسم در دستکاری حقیقت نهفته است. روایت او از سرچشمه‌های توتالیتاریسم با توصیفی از اردوگاه‌های تمرکز و مرگ در اروپا خاتمه می‌یابد که او آن‌ها را نمایانگر حکومت توتالیتر می‌دانست.


9.دارون عجم‌اوغلو و جیمز ای. رابینسون، چرا ملت‌ها شکست می‌خورند (2012)

Daron Acemoglu and James A. Robinson, Why Nations Fail – اقتصاددان M.I.T، عجم‌اوغلو و دانشمند سیاسی هاروارد، رابینسون، با هم کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» را نوشتند. در این کتاب اخیر، دو نویسنده تفاوت‌های کلیدی بین ملت‌های «موفق» و «ناموفق» را تشریح می‌کنند. آن‌ها استدلال می‌کنند که ملت‌ها زمانی موفق می‌شوند که دارای نهادهای سیاسی و اقتصادی «فراگیر» باشند که قدرت و فرصت را در دست یک اقلیت متمرکز نکنند. عجم‌اوغلو و رابینسون به پیوندهای بین موفقیت اقتصادی و سیاسی اشاره می‌کنند. به نظر آن‌ها، دموکراسی برای یک اقتصاد موفق ضروری است، اما این دیدگاه سیاسی آن‌ها را محدود می‌کند زیرا صادر کردن آن به کشورهایی با سیستم‌های حکومتی مختلف دشوار است.


10. ژان-ژاک روسو، قرارداد اجتماعی (1762)

Jean-Jacques Rousseau, The Social Contract – روسو، فیلسوف فرانسوی، در دهه‌های منتهی به انقلاب فرانسه می‌نوشت. در کتاب «قرارداد اجتماعی»، او استدلال می‌کند که قوانین تنها زمانی الزام‌آور هستند که از اراده عمومی مردم حمایت کنند و مردم باید فقط قوانینی را که آزادی آن‌ها را تضمین می‌کند، حمایت کنند. او نسبت به دولت‌های معاصر خود انتقادی بود و نوشت که آن‌ها آزادی‌های جسمی و مدنی «مردم عادی» را سرکوب می‌کردند.

روسو معتقد بود که قدرت سیاسی مشروع تنها زمانی می‌تواند وجود داشته باشد که از یک قرارداد اجتماعی که همه شهروندان با آن موافقت کرده‌اند، نشأت گرفته باشد. کار او بسیار نوآورانه بود زیرا از «مردم عادی» به جای نخبگان سخن می‌گفت. ممکن است قبلاً از این کتاب شنیده باشید، زیرا نقل قول معروف «انسان آزاد به دنیا می‌آید، اما همه جا در زنجیر است» از کتاب «قرارداد اجتماعی» گرفته شده است.

این موضوعات همچنین بخشی کلیدی از برنامه درسی علوم سیاسی در دانشگاه های دنیا را تشکیل می‌دهند و به دانشجویان علوم سیاسی بینش عمیقی درباره اصول دموکراتیک و حکمرانی ارائه می‌دهند.

بیشتر بخوانید

معرفی 5 کتاب برتر مارک منسن (Mark Manson)

صحرا

معرفی کتاب‌های مربوط به زندگی ونسان ون گوگ

صحرا

لیستی از بهترین کتاب‌های بیوگرافی به انتخاب کاربران

صحرا

معرفی مهم ترین نویسندگان و آثار ادبیات روسیه

صحرا

معرفی مجموعه کتاب‌های کاراگاه استرایک (Cormoran Strike)

صحرا

معرفی بهترین کتاب های فانتزی دنیا

صحرا

ارسال دیدگاه