داشتن عادت به انزوا و گوشه گیری از خود یک الگوی تکرارشونده در دوران بزرگسالی نشان میدهد. این امر تنها با تعاملات اجتماعی زودگذر مشخص میشود. جامعه ما تمایل دارد به کسانی که تنهایی را ترجیح میدهند فشار بیدلیلی برای برقراری ارتباط تحمیل کند، و اغلب مردم به دلیل ترس از انگ منزوی بودن و یا کمبود اعتماد به نفس به این فشار جامعه تن میدهند تا علاقه واقعی خودشان.
فارغ از اینکه برخی افراد به طور ذاتی تنهایی را ترجیح میدهند، این تنها ماندن و انزوایی که تجربه میکنید ممکن است برای برخی دیگر از شما ناخوشایند باشد. زیرا انسان موجودی اجتماعی است و هویت او در اجتماع شکل میگیرد. اگر به هر دلیلی تمایل داشتید که با دیگران ارتباط برقرار کنید اما موفق نبودهاید، یا احساس کردید که دیگران از شما دوری میکنند در این مقاله 7 دلیل مهم را بررسی کردیم که چرا ممکن است ناخودآگاه مردم را از خود برانید.
1. شما نا آگاهانه بر کل مکالمات تسلط دارید
«بیشتر گوش دادن» از این درک حاصل میشود که کلمات و گفتار شما تنها عنصر حیاتی در تعاملات معنادار نیستند. حقیقت این است که این توانایی شما در گوش دادن و درک کردن است که ارتباط عمیق تری در مکالمات ایجاد میکند.
به مکالمات اخیر خود فکر کنید. ممکن است متوجه شده باشید که افکارتان آزادانه در جریان هستند. احتمالاً مشتاق بیان نظرات خود بودید. ذهن شما از ایدههایی که میخواستید به اشتراک بگذارید مملو میشود. در این میان، ممکن است فراموش کرده باشید مکث کنید و به آنچه دیگران میگویند نیز گوش دهید. اگر میخواهید روابط سالمی ایجاد کنید، درک این نکته ضروری است که شما تنها شرکت کننده در یک گفت و گو نیستید. دیگران نیز باید شنیده شوند.
2. در مثبت اندیشی زیاده روی میکنید
این یکی ممکن است کمی متناقض به نظر برسد. «مثبت بودن» معمولاً به عنوان راهی برای اعتلای دیگران و ایجاد فضایی دلپذیر تشویق می شود. با این حال، طرف مقابل این امر آن است که مثبت بودن دائمی گاهی اوقات ممکن است احساس غیر صادقانه داشته باشد و ندانسته افراد را از خود دور کنید.
تعاملات اخیر خود را در نظر بگیرید. شما ممکن است کسی بوده باشید که همیشه مثبت اندیشی میکنید، همیشه چهرهای شاد از خود نشان میدادید، همیشه دیگران را تشویق میکردید. در این میان، ممکن است فراموش کرده باشید که خوب است بپذیرید که همیشه همه چیز عالی نیست. مهم است که این توقع را کنار بگذاریم که مثبت بودن ثابت تنها راه ایجاد ارتباط است. اینطور نیست. توانایی شما برای واقعی بودن، به اشتراک گذاشتن مبارزات و گوش دادن به صحبتهای دیگران، قابل ربط تر و ارزشمندتر است. زمانی که شما آن را به طور طبیعی انجام دهید، بدون تحمیل چرخش دیدگاه مثبت به همه چیز، بهترین کار است.
بیشتر بخوانید: مرز بین خوش بینی منطقی و خوش بینی غیر منطقی
3. ناخودآگاه بیش از حد انتقادی هستید
ممکن است خودتان را متقاعد کنید که فقط صادق یا رک هستید، اما پس از مدتی، ممکن است متوجه شوید که مردم به دلیل ماهیت بیش از حد انتقادی شما از شما دوری میکنند. تعداد کمی از روابط میتوانند در میان منفی بودن دائمی رشد کنند.
انتقاد ناگزیر به همه تعاملات راه پیدا میکند، اما اگر با کمال میل خود را در موقعیتی قرار دهید که همیشه انتقاد کنید، خود را در انزوا قرار میدهید. همچنین، ارزیابی نقش انتقاد در زندگی شما بسیار مهم است. شاید شما و اطرافیانتان به دلیل عدم درک یا همدلی همین احساس را داشته باشید.
بیشتر بخوانید: چگونه انتقاد پذیر باشیم؟ پذیرش انتقادات منفی با 15 راهکار
4. ناخواسته نادیده میگیرید
واقعیت این است که آگاهی و ادراک ما اغلب نحوه رفتار ما را با مردم دیکته میکند. در مورد شما، ممکن است در افکار یا وظایف خود غرق شوید. میتوانید در دنیای خودتان غرق شوید، برای گامهای بعدی برنامهریزی کنید یا درباره یک مشکل فکر کنید.
نیت شما پاک است شما بر مولد و کارآمد بودن تمرکز کردهاید. اما وقتی بیش از حد جذب افکار خودتان میشوید، ممکن است ناخواسته افراد اطراف خود را نادیده بگیرید. ممکن است ارتباط خود را با احساسات یا نیازهای آنها از دست بدهید. ممکن است به عنوان گوشه گیر یا بی توجه شناخته شوید.
این در مورد یادگیری تعادل بهره وری با همدلی و توجه است. نحوه رفتار شما با مردم مهم است، نه نیاتی که رفتار شما را هدایت میکند.
بیشتر بخوانید: چگونه با احساس طرد شدن مقابله کنیم؟
5. شما ناخواسته زمان را در انحصار خود قرار میدهید
شاید برای شما هم پیش آمده که هنگامی یک ایده در سر دارید، احساس میکنید باید دائم درباره آن صحبت کنید زیرا با ارزش هستند و باید شنیده شوند. این به تنهایی نیت بدی نیست. مشتاق بودن شما را در مشارکت ایدههایتان میرساند به خصوص اگر در محیط کار باشد. اما اگر چنین هستید، به عکس العمل دیگران نیز دقت کنید، شاید این کار باعث شود که طوفان فکری بقیه همکاران یا دوستان شما سرکوب شود.
با انحصار زمان به خودتان، نه تنها صدای دیگران را خفه میکنید، بلکه خلاقیت و نوآوری بالقوه را در پروژههای کاری محدود میکنید. همانطور که ما برای زمان و ایده های خود ارزش قائلیم، احترام گذاشتن و ارزش گذاری به عقاید دیگران نیز ضروری است.
6. به طور ناخودآگاه زبان بدن منفی را نشان میدهید
زبان بدن خیلی بیشتر از کلماتی که به زبان میآوریم صحبت میکند. این یک شکل جهانی ارتباط است که از مرزهای فرهنگی و زبانی فراتر می رود. این درک ما را ترغیب میکند که به نشانههای غیرکلامی خود توجه کنیم، آنچه را که از طریق حالات، ژستها و حالات صورت خود منتقل میکنیم، درک کنیم و تأثیر آن را بر دیگران را بهتر متوجه شویم.
برای کسانی که احساس انزوا میکنند، آگاهی از زبان بدن میتواند دیدگاه جدیدی را ارائه دهد. این یک مکاشفه است که ما بخشی از یک گفتگوی خاموش هستیم، یک تعامل غیرکلامی که به اندازه مکالمات گفتاری مهم است. توجه به زبان بدن ما را تشویق میکند که ارتباطات خود را بخشی از طیف وسیع تری بدانیم و میتواند درک و ارتباط بهتر با دیگران را تقویت کند.
7. شما منفعلانه مرزهای شخصی را نادیده می گیرید
مرزها اغلب به عنوان دیوار دیده می شوند، موانعی که ما را از دیگران دور میکند. به طرز متناقضی، احترام به مرزها در واقع میتواند ما را به مردم نزدیکتر کند. این را در نظر بگیرید. احترام گذاشتن به مرزهای دیگران به شخصیت آنها، فضای شخصی آنها و حق آنها برای داشتن نظرات و احساسات متفاوت مهم است. این درک به طرز ماهرانهای این واقعیت را تقویت میکند که ما برای آنها به عنوان افراد جداگانه با دیدگاههای منحصر به فرد خود ارزش قائلیم.
برای کسانی که حس انزوا را تجربه میکنند، درک و احترام به مرزها میتواند راه را برای روابط عمیقتر هموار کند. این درک این است که با به رسمیت شناختن فضای شخصی و استقلال دیگران، احترام و درک متقابل را تقویت میکنیم. توجه به مرزهای شخصی باعث ایجاد فاصله نمیشود. در عوض، پایهای برای روابط سالمتر و محترمانهتر تشکیل میدهد.
بیشتر بخوانید: پرورش وتقویت ذهنیت رشد با چند راهکار ساده
در نتیجه: همه چیز مربوط به یادگیری است
پیچیدگیهای تعاملات و روابط انسانی اغلب پیوندهای ریشهای با درک و همدلی ما دارد. یکی از این پیوندها ارتباط بین رفتارهای ما و نحوه درک دیگران از ما است. به عنوان انسان، ما دائماً در حال تکامل و تطبیق هستیم و از تجربیات، تأملات و بازخوردهای خود از دیگران یاد میگیریم. این فرآیند نقش مهمی در شکل دادن به تعاملات اجتماعی ما دارد.
برای کسانی که ممکن است ناآگاهانه مردم را از خود دور کنند و احساس انزوا داشته باشند، درک این رفتارهای ظریف میتواند گام مهمی در جهت بهبود ارتباطات اجتماعی آنها باشد. با آگاهی بیشتر از اعمال خود و تأثیر بالقوه آنها بر دیگران، می توانیم روابط بهتری داشته باشیم.
چه به دیگران فضای بیشتری برای به اشتراک گذاشتن افکارشان بدهیم، چه صادق بودن به جای مثبت اندیشی مطلق، یا احترام گذاشتن به مرزهای شخصی، اصل اساسی یکسان است: درک، همدلی و احترام.
به یاد داشته باشید، این هرگز در مورد تغییر شخصیت شما نیست، بلکه در مورد رشد و یادگیری برای تبدیل شدن به نسخه بهتری از خودتان است. در آغوش گرفتن خودسازی و در عین حال وفادار ماندن به ذات خود. به هر حال، بهترین روابط آنهایی است که در آن بتوانیم خود واقعی خود باشیم و در عین حال به فردیت دیگران احترام بگذاریم و ارزش قائل باشیم.
انزوا، پدیدهای پیچیده با ریشههای متعدد است. با شناخت دلایل و اتکا به راهکارهای مناسب، میتوان از این الگوی تکرارشونده رها شد و به سوی روابط عمیقتر و معنادارتر با دیگران گام برداشت.